ساز شکسته

امشب به دلم حسرت دیدار تو مانده

بی مهری تو قلب مرا گوشه نشانده

غمگینم از این که دل خود بی تو ببینم 

زین عشق تو در خانه خود گوشه نشینم

از در به دریم چه بگویم؟چه مرا سود؟

چون در به درم،مستی چشمان تو بنمود

از حال دلم هر چه بگویم، گله ای نیست

دیگر خبر از شادی و از هلهله ای نیست

این مرز دلم پاره شد از تیزی تیغی

وین ساز شکسته، شده بر من چو رفیقی

ساقی من این موج شب و ماه فروزان

میسوزم از این عشق سرافکنده سوزان

در حسرت آن عشقم و آن حس ترانه 

یاد تو شده حسرت یک خواب شبانه

از سختی و بدبختی خود من چه نویسم؟

با این قلم و کاغذ و با گونه خیسم

شاید به دلم،معجزه دیدار تو باشد

شاید که دلم مست و خریدار تو باشد

در خلوت خود گوشه این خانه نشستم

من منتظر لحظه دیدار تو هستم

 

 

*محمدامین ذبحی*

 

چهارشنبه سوری را چهارشنبه سوزی نکنیم.....